-
....................
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 11:31
سلام خوبید ای منم بد نیستم وای چقدر خسته شدم با اینکه ۲ هفته بیش تر از دانشگام نمیگذره راهش درسته نزدیکه ولی راه خسته کننده ای هست مخصوصا اینکه تنهام ولی دانشگاه بدی نیست استادامون خوبن پسراش بد نستن ولی معلومه که چه ابادگرایی هستن دختراهم که نگو.................به جز یک شنبه و پنج شنبه ها هر روز تا ۸ شب کلاس دارم خدا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مهرماه سال 1387 18:21
سلاممممممممممممم خوبید منم خوبم امروز ثبت نام داشتم خداروشکر همه چی خوب بود.عالییییییییییییییی بود.دوستون دارم تا.............}راستی یادم نبود دوستی تا نداره.
-
.........
دوشنبه 15 مهرماه سال 1387 01:41
عشق تو را به بند نمی کشد بلکه به تو آزادی می بخشد معیار عشق همین آزادی است زنی که آزادی عمل شوهرش را نمی پسندد عاشق او نیست نیاز مند اوست اگر عشق از رستن و بالیدن مانع شود عشق نیست .
-
خیلی خوشحالم......
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1387 15:18
سلام خوبیدمنم بد نیستم تبریک میگم عید سعید رو.راستی به الخره منم دانشگاهی شدم با اینکه ساله اولم بود کنکور میدادم ولی انگار تمام انگیزم واسه دانشگاه جمع شده بود یعنی باورتون نمیشه اگر قبول نمیشدم بدجوری شکست میخوردم الان که قبول شدم عذاب وجدان ندارم که من کلاس رفتم چون من خودم قبول شدم بدون کلاس های تقویتی و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 01:27
کاش چون آیینه روشن میشد دلم ازنقش تو و خنده ی تو صبحگاهان به تنم میلغزید گرمی دست نوازنده ی تو .....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 شهریورماه سال 1387 01:33
صدای تبله ی عشقی به پهنه دیوار....صدای لغزش شهوت میان چشم سیاه... صدای بوسه ی کوتاه وپیچش اندام....میان بازوی شب زنده دار خمار.... نوازش لب بی تاب بوسه ای کم طاق...در چنگ وحشی مردی که می زند فریاد و التماس زنی به زیر پیکر عشق نوای مرد غریبی میان چنگه تار حکایت از نبودن و بودن من وتوست...... دلم گرفته ، بمان غم تو،...
-
..........
شنبه 26 مردادماه سال 1387 15:18
گفت:می خوام رو قلبت یه یادگاری بنویسم تا همیشه برات بمونه... گفتم : کجا؟گفت رو قلبت.... گفتم : می تونی؟ گفت: اره زیاد سخت نیست.. گفتم: بنویس تا برای همیشه بمونه.. یه خنجر برداشت... گفتم: این چیه؟ گفت:هیسسسسسسسسس ساکت شدم.. گفتم:بنویس دیگه چرا معطلی؟ خنجر رو برداشت و با قسمت تیز اون نوشت: دوستت دارم دیوونه!!! اون...
-
قبول شدمممممممممم............
دوشنبه 7 مردادماه سال 1387 00:31
سلاممممممممم یه روز با عشق یه روز بی عشق یه روز با محبت یه روز بی محبت.....راستی تو کنکوره سراسری با رتبه۲۸۰۰۰مجاز شدمممممممممممممم خیلی خوشحالم ولی نتونستم نشون بدممممممم دیگه ادم به کی اعتماد کنه بده ماجرایی که امروز ختمش کردم وتمومش کردم دیگه میخوام سعی کنم یه خطه قرمز روی به پس دوست شدن بکشممممممممممم.خیلی...
-
کاش میشد.........
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1387 01:26
سلام خوبید همه خوبن منم به لطف خدا بهترم خداروشکر داره خوش میگذره مشهد هم عالی بود وبرای همه حتی شما هایی که نمیشناسمتون دعا کردم.جدی میگم.درپناه اوووووو کاش می شد قلب ما از یاس بود تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بی ادعا کاش می شد بهتر از الماس بود کاش می شد عشق را تفسیر کرد عاشقی را با محبت سیرکرد
-
فعلا.میرم.......دوستون دارم......
یکشنبه 16 تیرماه سال 1387 02:24
سلام خوبید مرسی کنکور ازادم بد نبود ولی یه خاطره بزرگ دارم روز کنکور بزارید جوابا بیاد بد میگم...........بدی خوبی دیدید حلال کنید یه دفه امام رضا طلبید فردا دارم میرم مشهد عاتون میکنم دعام کنید.درپناهههههههههههه اووووووووو.........
-
سخنی از خستگی..........
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 15:01
سلام خوبید خوبم مرسی چه خبرا ...ای بابا کنکورم دادیم هم منحصرا زبان و هم انسانی جفتشونم سخت بود برام دعا کنید فبول شم ازاد هم سه شنبه باید برم تجریش کارت بگیرم ۵ شنبه هم امتحانم هسنش انتخابمم مدیریت تهران جنوب بوده هرچی صلاحه ولی باید قبول شم واسم دعا کنید ممنون .درپناهشششش...... حاصاضرب توان در ادعا مقداری ثابت است ....
-
..........
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 18:52
یابان در تنهایی خود غرق است و نگاه منتظرش بر رهگذریست که نادانی به او جرأت داده است تا بر سنگفرش صبورانه قدم بگذارد خانه در تنهایی خود غرق است و حضور ره نوردی را می نگرد که گامهایش لحظه ای سکوت سنگین خانه را شکسته است آسمان در تنهایی خود غرق است و گذار پرنده ای را می خواهد که بال افشان آغوش فروبسته او را بگشاید و من...
-
درسکوت مه الود........
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 16:59
در سکوت مه آلود یک جاده پر التهاب به انتظار نقاشی هستم که به من قول یک حوض نقاشی پر از ماهی های قرمز داده نامش سهراب است از دهی به نام چنار می آید کودکی دارد به نام احساس که هر تابستان با بچه های ده او را به صحرا می فرستد که شقایق ها را بفهمد و زیر سایه درخت بلوط لحظات را سر کند باورش این است که تا شقایق هست زندگی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 خردادماه سال 1387 17:48
به من بگویید فرزانه گان رنگ بوم و قلم چگونه خورشیدی را تصویر می کنید که ترسیمش سراسر خاک را خاکستر نمی کند ؟
-
دردودل{ ۲}......
سهشنبه 28 خردادماه سال 1387 18:26
..سلام به همه مخصوصا دوستای گلم که با نظراشون من و خوشحال کردنت دلیل ۲ /۳ روز تا خیر عروسیه سجاد بود خداروشکر به سلامتی و دل خوشی راهیه خونشون شدن وای چقدر بده همش بهش میگفتم زودتر برو دیگه ازت خسته شدم {البته به شوخی}ولی باورتون میشه ۲ شبه که نیست شبا تا صبح گریه میکنم جاش خیلی خالیه خیلی.ووقتی میام میبینم سر جاش...
-
دردودل.................
شنبه 25 خردادماه سال 1387 01:23
سلام خوبید خوبم خوبن{مردم و میگم}چه خبر .ای ما که بدجوری سرمون شلوغه ۲ روزدیگه عروسیه طفلک داداشم دلم براش تنگ میشه فکر کنم تنها تر شم ولی نه بابا یه نفر میرن ۲ یا ۳ نفری بر میگردن من نمیدونم خونه ی مامان بابا چی ریخته که هفته ای ۴ .۵ بارو اینا باید باشن همینه دیگه مرغ و گوشتاشون تو یخچالاشون میمونه و میوهاشون خراب...
-
میوه ممنوع........
جمعه 24 خردادماه سال 1387 19:35
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
-
من و تو فاصله ها تنها گذاشت............
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 15:57
تو کـتاب قـصه ی من، این رمان عاشقـانه سهم تو تمام من بود، سهم من اوج ترانه آخرین فصل کـتابه، کسی باورش نمیشه خودتم فکر نمیکردی که بری واسه همیشه آخر قصه چه بد بود، یه سفر بـخیر ساده من و انتـظار ممـتـد، تو و بی مرزی جاده وقـت معـراج تـرانـه، تـو واسـم قوت بالی حالا تو هق هق گریه ام، جای شونه ی تو خالی خاطره هات رو نگه...
-
.........
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 15:11
پوست تا استخوانم پینه بسته همچون دستانم همچون چشمانم همچون قلبم روحم را درون آیینه می نگرم هیچ نیست پوستش زمخت گشته دارد می ترکد همچون گلویم،همچون احساسم دستانم می لرزند،تر ک برداشته اند همچون صدایم،همچون بغض ِ در گلویم از سر انگشتانم خون میچکد بر کاغذِ تنم قلم ِ خونین ِ روحم می نویسد پوست تا استخوانم پینه بسته است...
-
من گرفتار سکوتی هستم که......
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1387 19:20
وای داریم به کنکور نزدیک میشیم چیزی نخوندم زیاد ولی خیلی دوست دارم قبول شم یعنی میشه؟؟؟؟؟تازه دارم استرس میگیرم ....حوصله کسی رو ندارم.چیکار کنم؟/؟؟چی میشه قیول میشم؟یا نه ؟نمیدونم به خدا میسپارم.......چند ماهه که حتی اگر با کسی فقط در حد صحبت هم بود الان دیگه اونم نیست .پاکه پاکم..........یه نفرو میخوام با اعتقاد با...
-
مرسی از دعای همتون.....
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1387 20:30
من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام. من از دوست عزیزی که نوشته خوشحال شدم وعبارتهایی که قبل نوشته ولی بی نشونه است ازش خواهش میکنم بگه کی هست.خواهش کردم......میدونم میشناسه منو .پس بگو
-
........
شنبه 11 خردادماه سال 1387 17:26
قبول شدم.......... مرسی از دعاتون ....حالا فقط کنکورم مونده.........برام دعا کنید
-
........
شنبه 11 خردادماه سال 1387 17:23
قبول شدم..........
-
فکر میکردم.......
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 13:01
فکر می کردم تمام راه ها را باید با یک همسفر بود اما امروز یک نفر مرا به خواب نرفتن و ماندن دعوت کرد و من از آرزوهایم می گویم که سال ها مرده و زیر خاک تیره ی ناامیدی دفن گشته اند .......... من چه میدانستم آینه ها با من نمی مانند من چه میدانستم زمستان زود فرا می رسد من چه میدانستم هر گلی اسیر شبنم احساسات نمی...
-
چقدر ارزو داشتم.......
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 19:00
چقدر ارزو داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند و چقدر دوست داشتم نگاه نحس مرا درک کنند چقدر دلم میخواست یک نفر به من بگوید چرا لبخند های تو انقدر بیرنگ است اما کسی نبود همیشه من بودم و من و تنهایی و ان دفتر شعر
-
تورادوست دارم...
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1387 20:53
فقط چون قشنگ بود گذاشتم.... تو را به جای همه کسانی که نمیشناختم دوست میدارم تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم برای خاطر عطر گسترهی بیکران و برای خاطر عطر نان گرم برای خاطر برفی که آب میشود، برای نخستین گل، برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم...
-
بدک نبود....
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 16:36
امروز امتحان داشتم همون که خیلی سخت بود مثل یه غوله شاخدار گذروندمش دعا کنید استادم حداقل ۱۰ رو بهم بده فقط همین. گویند روزی فرشته ای از سنگ پرسید : چرا مانند خاک از خدا نمی خواهی از تو انسان بسازد ؟ سنگ تبسمی کرد و گفت : هنوز آنقدر سنگ نشده ام که مستحق چنین خواسته ای باشم ...
-
.....
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 19:44
آسمان آفتاب را بتو نمیدهم تا خرده خرده بشکافی اش و از آن هزار ستاره بسازی ماه را بتو نمیدهم تا بخاطر کوه نور دریای مروارید را انکار کنی ستاره ها را بتو نمیدهم تا بگویی خوشا شبهای بی مهتاب آسمان را بتو میدهم تا ندانی که چه باید کرد
-
وبه انها گفتم........
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 12:56
و آنها به من گفتند اگر برده ای را در خواب دیدی،اورا بیدار مکن،شاید داشته باشد خواب آزادی ببیند و من به آنها گفتم:اگر برده ای را در خواب دیدید،او را بیدار کنید و آزادی را برایش وصف کنید...
-
ل........................
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 14:57
چرا دلم گرفته بدجوریم گرفته......نمیدونم دلم بهونه ی چی رو میگیره .دلم میخواد فقط تنها باشم .فقط گریه کنم.چرا/؟////؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم.........