دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

به من بگویید
فرزانه گان رنگ بوم و قلم
چگونه
خورشیدی را تصویر می کنید
که ترسیمش
سراسر خاک را خاکستر نمی کند ؟

 

دردودل{ ۲}......

..سلام به همه مخصوصا دوستای گلم که با نظراشون من و خوشحال کردنت دلیل ۲ /۳ روز تا خیر عروسیه سجاد بود خداروشکر به سلامتی و دل خوشی راهیه خونشون شدن وای چقدر بده همش بهش میگفتم زودتر برو دیگه ازت خسته شدم {البته به شوخی}ولی باورتون میشه ۲ شبه که نیست شبا تا صبح گریه میکنم جاش خیلی خالیه خیلی.ووقتی میام میبینم سر جاش خواب نیست یا میام سره سیستم خیلی دلم میسوزه اخه من و سجاد به روی هم نمیوردیم خیلی هم و دوست داریم ولی الان تازه دارم ابراز میکنم  نزدیکمون زندگی میکنن ولی صفای اینکه پیشه ادم هستن شبا میبینی تو جاشون خوابیدن یا تو اتاقش هست یه چیزه دیگه است خلاصه که داره سخت میگذره امیدوارم به شرایط عادت کنم.وای کنکور و بگو خیلی خونده بودیم عروسیم افتاد توی این مدت اگه یه کوچولو هم خونده بودیم همش پرید.واسم دعا کنید اگه قبول نشم بد ضربه ای میخورم تازه استرس گرفتم  ۴/۵ روز دیگه کارتامونو اعلام میکنن خدا خودش به من و همه دوستای پشته کنکور کمک کنه.انشاا....

امروز وقتی دلتنگ لحظه های نبودنت بودم ، وقتی لبریز شده بودم از نبودنهای بی دلیل !!!

این روزها تمام هستیت رادرون سه نقطه های همیشگی ات جای دادی و

به سویم نشانه رفتی بی آنکه بدانی من این روزها هیچ نمی فهمم

از سه نقطه ها و سکوت و بی صداییت ...... براستی ......

ما چه ساده به هم پیوند زده بودیم ثانیه هامان را ...... به سادگی ......

من ناباورانه به باور بودنت رسیده بودم ......

تو باور لحظه های من شده بودی .....

اما افسوس .....

افسوس ......

باد می آید

موهایم لای باد می پیچد

صورتم از دلتنگی سرخ می شود

لب دریا می نشینم واز ته دل

نبودنت را آه می کشم ......

 

دردودل.................

سلام خوبید خوبم خوبن{مردم و میگم}چه خبر .ای ما که بدجوری سرمون شلوغه ۲ روزدیگه عروسیه  طفلک داداشم دلم براش تنگ میشه فکر کنم تنها تر شم ولی نه بابا یه نفر میرن ۲ یا ۳ نفری بر میگردن من نمیدونم خونه ی مامان بابا چی ریخته  که هفته ای ۴ .۵ بارو اینا باید باشن همینه دیگه مرغ و گوشتاشون تو یخچالاشون میمونه و میوهاشون خراب میشه میریزن اشغالی {عجب رویی دارنا}ما هم که کلفتشون دیگه بیخود منم میخوام مثل خودشون اومدن فقط بشینم فکر میکن میان تو هتل تازه تا سیسه ۱۰ ستاره بابا و مامان{چه خبره من نمیدونم؟}عمرناش واسشون کار کنم.اه اه اه.اخلاقه خودمم بده یه کم خونه نامیزون باشه یا یه کم ریخته پاچ اعصابم میریزه بهم همیشه باید تمیز باشه....بیخیال دنیا همینه دیگه.وای.........کنکورو بگو.......چقدر میترسم من سال اولمه باید قبول بشم .اگه قبول نشم یه رشته خوب بدجور تو خودم میشکنما........ولم دعا کنید .ما که بدیم شاید خدا به حرفه شما خوبا گوش کنه......امین.دیگه مزاحمتئن نمیشم.یادتون نره ها.......{دعا رو میگم}بای.البته فعلان.....

.تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست.... تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد