دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

قسمت ۲


چند این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح بر انگیزم

گر سوختنم باید افروختنم باید
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم

صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم

چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم

برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم

چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم

ای سایه سحرخیزان دل واپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
هوشنگ ابتهاج

سلام خوبید ای منم بد نیستم چقدر بده که ادم حوصله خودشم نداشته باشه........تا حالا اینجوری با خودم تنها نبودم...........خیلی سخته.......نمیدونم به خاطره رفتنشه ......یا از تنفریکه نسبت بهش داذم..................حالم از همه پسرا که حرفه دوست داشتن میزنن بهم میخوره....دیگه فکره این که کسی بگه دوسم داره عذابم میده......دیگه حالم از هرچی دوست داشتنه بهم میخوره.............

.............

سلام واییییچقدر غم دارم چقدر درد دارم ولی به ظاهر شادم.........اون کسی که دوستش دارم همونی میشه که من میخوام ولی چیکارکنم از لحاظه خانوادگی بهم نمیخوریم داره با کاراش دیونم میکنه چیکار کنم.......................کاش هیچ وقت باهاش اشنا نمیشدم که اینجوری مثل خر تو گل بمونم.................دانشگاهم بد نیست ای میرم و میام..................بهم راه کار بدید چیکار کنم...........انقدر اطمینان وخوبیش بهم ثابت شده ها میدونم فقط بخاطره خودم دوستم داره بهم ثابت شده که اگر لختم جلوش بایستم چون دوستم داره نگاهم نکنه تا این حد..............ولی چیکار کنهم..............یه چیزی بهم بگید مثلا دوستامیدااااااااااااااااااااااا............... 

وقتی که دیگر رفت...من به انتظار امدنش نشستم...
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد...
من او را دوست داشتم...وقتی که او تمام کرد...
من شروع کردم...
وقتی که او تمام شد...
من اغاز شدم...
و چه سخت است تنها متولد شدن...مثل تنها زندگی کردن است... مثل تنها مردن...