دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

سکانس ۳........

سلام به همه مخصوصا دوست یا داداشه گلم محمد. 

تاسوعا وعاشورای حسینی رو به همه تسلیت میگم .من که کف کردم از بی تو خونه موندم تو این ۲ روز اخه نذر دارم ۲ساه به خاطره اینکه گناه نکنم بیرون نمیرم واقعا این دختر پسرا چه انگیزه دارن روز عاشورا شماره به هم رو وبدل میکنن بابا مثلا عاشورای امام حسینه..........ای بابا کی گوش میده.......فکر کردن همه چی رو اروپایی کردن امام حسینم میتونن اروپایی کنن..........من که پارسال نذر کردم امسال که ساله اوله کنکورمه قبول شم دانشگاه و خدا خواست ونذرم قبول شد الانم دانشگاه میرم وامسالم یه نذره دیگه کردم که اگر تا ساله دیگه بگیرم حتما میامو مینویسم..........منم دعا کنید درپناهش................{خدا رو میگما......} 

سکانس ۲

ساعتها رو به روزها گره می زنم و روزها رو به شبها می بافم.
همه لحظات تنهائی ام رو تو صندوقچه خاطرات میذارم و اونو می بندم.
می خوام خاطراتم رو هدیه کنم به آینده، آینده رو هدیه کنم به زندگی،
زندگی رو هدیه کنم به عشق و عشق رو هدیه کنم به« تـــو»!
و تو رو ...

آخه« تـــو» رو به کی میتونم هدیه کنم ؟

نه به هیچکس ....... !

« تـــو» رو میسپارمت دست اونی که خیلی بیشتر از من دوست داره
دوستت دارم و دوستم داشته باش شاید.......
آره اگر دوست داشتن گناهه پس من گناهکارترین بودم.
همه نهی کردن منو از این عشق و دوری از عشقت رو می خواستن.
ولی من واستادم . بدون پناه، بدون یاور.
دوست داشتم تو اولین قطرات اشکم رو درک می کردی
اون چیزی رو که تو وجودم بود.
دوست داشتم تو تمام نا باوری ها و تمام بایدها و نباید ها باور می کردی

دردی رو که روزها ، گوشه این دل پنهون کردم و

 

با تمومه خاموشیم بفهمی که تو دلم غوغایی برپاست

.............................

.......................

..............

.یه مطلب از خودم میخوام براتون راجب دوستی هایی که داشتم بزارم ولی امتحانای دانشگاه شروع شده سر فرصت حتما براتون میزارم 

...............................

کش می دهم. بازی می کنم با این دقیقه ها...انتظار نمی کشم. انتظار برای وقت هایی است که قرار است تمام شود...روزی...جایی...دیر شاید. اما تمام می شود. اما این دقیقه ها را تمامی نیست...من کش می دهم زمان را...کش می دهم. من قرار نیست برسم.هیچ زمانی، منتظر رسیدن من نیست. هیچ جایی، برای تمام شدن آمدنم آغوش باز نکرده. هیچ کسی نیست تا نشانه رومش تا برسم و تمام کنم جدایی را.هیچ دوست داشتنی نیست که به سرانجام برسد...خب اما دوست داشتن های من اینگونه است: دوست بدار، بگذار و بگذر!...

کش می دهم زمان را...اگر نمی توانم انتظار بکشم...فقط می توانم دوستت داشته باشم،بگذارمت و بگذرم...