دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دلم براتون تنگ شده بود........

سلام خوبید دلم به وسعت اسمون براتون تنگ شده بود سرم شلوغ بود درگیره گرفتن کارت خبرنگاری بودم که خدار روشکر گرفتم و توی هفته نامه مشغولم که سردبیرش برادرمه .خوب خوبید من بد نیستم نا شکری نمیکنم راستی گیرای خونه کم تر شده یه ذره اعصابم راحت شده هفته پیش رفتم پیشه مادر بزرگم تو باغش موندم بهش رسیدم خیلی حال داد حال و هوام عوض شده خداروشکر.فقط از خدا یه خواهش دارم:خدایا امسال یه رشته خوب تو کنکور قبول شم.امین.تو هم برام امین بگو خدارو چه دیدی شاید نفسات گیرا بود.

باران که می بارد ، بارانی می شود هوای دل آدم های تنها

باران که می بارد ، شیشه ها بخار می گیرند و می شود اسم تو را با سر انگشتان تفتیده ، روی شیشه های بخار گرفته نقاشی کرد...

می شود روی شیشه ی ماشین ، مقابل همه حجم خیابانی که رفتن را ترجمه می کند ، به نشانه ی نبودنت ، ضربدر زد و نبودنت را به رطوبت چشمها ، ترجمه کرد...

تو که نباشی ، باران هم که ببارد ، آدم ها نمناک تر می شوند و تنهایی ، استوار تر...

تنهایی درد بزرگی است ، چه آسمان ببارد و بغض، ترک بخورد و چه گریه ی در گلو ماسیده را فرو دهی تا فردایی که از بخت سوخته ، نمی آید ...

تنهایی، درد بزرگی است...

جاده دله من اینه.جاده دله تو چی جوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

می برد شادیت را ، تو شاد از او

می پذیری ظلم را چون داد از او

ای که جان را بهر تن می سوختی

سوختی جان را و تن افروختی

سوختم من ، سوخته خواهد کسی؟

تا ز من آتش زند اندر خسی؟

سوخته چون قابل آتش بود

سوخته بسان که آتش کش بود

قافیه اندیشم و دلدار من

گویدم مندیش جز دیدار من

خوش نشین ای فاقیه اندیش من

قافیه دولت تویی در پیش من

حرف و گفت و صوت را بر هم زنم

تا که بی این هر سه با تو دم زنم

...

مولانا