دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

دختر کهکشان تاریک

عاشقانه من

چقدر حالم گرفته است نمیدونم چرا ....بدجور پکرم اخه از صبح ۲ .۳ تا مدرسه برای کار رفتم با نه روبرو شدم میدونم نباید ضعیف باشم میدونم تازه ترم ۳ هستم حالا حالا ها وقت دارم ولی نمیخوام خودم و محدود به دانشگاه کنم ......فقط فقطم مدرسه ها باید برم چون بابا باشرکتای خصوصی مخالفه ....امتحانا نزدیکه هیچی نخوندم فکره درسا داره دیونم میکنه ولی اصلا حوصله باز کردنشونو ندارم ..............شاید فردا با دوسه تا از بچه ها بریم دربند شاید بهتر شم ولی حوصله اونارو هم ندارم........ببخشید ناراحت شدید اخه من خیلی ناراحت بودم دست خودمم نبود.امیدوارم همیشه شاد باشید.......... 

من نه آنه بودم که آسان رفتم اندر دام عشق / آفرین بر فرط استادی آن صیاد باد . . .

........

عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است / هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر . . .

سلامی دوباره

سلام اره بی وفا شدم نسبت به وبلاگم راستش انقدر سره ادم با این کارا  یرگرمه وقت نمیکنه بیاد به الخره ادم یادش نمیره که توی این وب بود که از خستگی هام مینوشتم توی این وب بود که از تنهاییمو از خواستار دانشگاه رفتن و داشتمو میگفتم بد نیستم میرم دانشگاه و میام با این گرگای این کشرم دارم میسازم چیجوری ادم با قطعیت بهشون بگه که اهل رفاقت نیست درحالی که بار اول همشون تو لباس میشن جدا چیجوری ادم به ۵۰ تاشون بگه نه ۵۱ نفر چیجوری نه بگه در صورتی که تنهایی رو تو خودش حس میکنه درصورتی که میبینه چقدر دوختر پسرا باهم راحتن اونوقت من بحث اعتقادیم اجازه نمیده باهاشون راحت باشم بد میبینم همونا هم موفق ترن.ادم خسته میشه ...چیکارکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟جای من بودید چیکار میکردید.............یه زمانایی ادم تو تنهاییش داره میمیره یه نفر مثل یه رویا مثل همون اسب سفیده که توبچگی بهمون میگفتن میادو جلوت سبز میشه ولی تو وقتی میگی نه بهش بیشتر داغون میشی از یه طرف ۲ /////////۳ تجربه ای که داشتم اجازه نمیده بهم بهشون بگم اره منم باهاتون رفاقت میکنم تجربه ای که خداروشکر خودم با پاکیزگی کامل تو دوستی یا رفاقت کسب کردم..................پس همه که شدن نه...........................پس کی اره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟