دردهای من
جامه نیستند
تا زتن در اورم
چامه وچکامه نیستند
تا به رشته سخن در اورم
نعره نیستند
تا زنای جان بر اورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردم که رنگ روی استینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای اشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه لجوج.
سلام
زیباست
موفق باشید
سلام
شعر زیبایی بود .
خودتون سرودین ؟
موفق باشی.
مونا جان سلام
نظرت رو خوندم تاییدم نکردم
نگهش داشتم برا خودم گفتم شاید دوست نداشته باشی همه ببیننش
ولی تو هم همه چیز رو نگفته بودی پس منم حق داشتم دیگه مگه نه؟
و یه تشکر به خاطر همون که می دونی
کمک به دیگران عشق منه فرقم نمی کنه که کی باشه پس اگه کمکی ازم بخوای بی نسیب(نصیب) نمی مونی
یادت باشه حرف خودتو به خودت میزنم
به امید دیدار
سلام.
شعر زیبایی نوشتین.
وجه اشتراک همه انسان تو داشتن دردهای زیاده . !
سلام همسایه عزیز
نظر لطفی به من داشتی
نیومدم جبران کنم چون از عهده جبران نمی تونم بر بیام .
اومدم در حد خودم تشکر کنم از وبلاگ خوبت
وبلاگ منظورم اون دلته که سخت زیبائی رو دوست داره .
دوست خوب ، کم پیدا می شه .
حداقل سعی کن یکی برای خودت داشته باشی
اما هیچ موقع اذیتش نکن . چون اون هم وابسته تو می شه.
شعر زیباییه
سروده کیه؟
چون یه جای دیگه هم اینو خوندم